loading...
بزرگترین پاتوق پارسی زبانان
آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
محض یاد آوری 0 35 stareh75
شعر عاشقانه 0 33 stareh75
شعر دعا گونه 0 131 stareh75
طرز پخت کوکوی عدس 0 36 stareh75
هدایت از دیدگاه مطهری 1 44 stareh75
تصاویر فقیهه سلطانی 0 625 admin
مدل لباس اسپرت دخترانه 0 537 admin
مدل های جدید کیف دانشجویی دخترانه و زنانه 2013 0 486 admin
مدل لباس های جدید مردانه مخصوص پاییز 0 526 admin
جدیدترین دکوراسیون اتاق خواب 0 475 admin
ناپدید شدن مرموز نوعروس جوان*عکس 0 591 admin
متن شعر های آلبوم پرچم سفید 0 443 admin
آخرین رقابت پپ و ژوزه / اسامی 10 مربی برتر سال اعلام شد 0 470 admin
اس ام اس عاشقانه 0 552 admin
اس ام اس جملات کوروش کبیر 0 449 admin
مدل پلیور و سویشرت مردانه 2013 0 564 admin
مدل جواهرات قیمتی 0 308 admin
دکوراسیون اتاق خواب نوجوانان 0 280 admin
فقط محض خنده 0 427 admin
اتل متل توتوله این پسره سوسوله (شعر طنز) 0 315 admin
حرکات دخترا در مواقع مختلف 0 329 admin
مراسم عقد و مهریه دختران اینترنتی 0 333 admin
روش‌های تضمینی ترکاندن حباب در بازار سکه! 0 299 admin
پیشنهاداتی برای عدم ترشیدگی دختران 0 307 admin
مدل کفش مجلسی 0 328 admin
مدل بلوز زنانه 0 390 admin
مدلهایی جدید از بلوز دخترانه 0 449 admin
اس ام اس دلتنگی 0 328 admin
4 ترفند در بازی «جنگ‏های صلیبی» 0 462 admin
راه‌های برطرف شدن خواب در The Sims 3 0 341 admin
Admin بازدید : 212 شنبه 22 مهر 1391 نظرات (1)

-یه بار دور هم بودیم.اومدم خودی نشون بدم
یه پسته 7 متر انداختم بالا رو هوا با دهن گرفتمش...
بابام: لامسبتو!!!عین این مارمولکای چیز میمونه
مامام: مارمولکای چی:-؟
بابام:همونایی که رو هوا با زبون مگس میگیرن

 

-دختره ﻭﺍﯾﺴﺎﺩﻩﺑﻮﺩ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺎﺟﻪ ﺗﻠﻔﻦ ﻫﻤﮕﺎﻧﯽ ...
ﺭﻓﺘﻢ ﺟﻠﻮ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺪﯼ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺷﻤﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎﯾﯿﺪ؟

ﺑﺎ ﺫﻭﻕ ﮔﻔﺖ : ﺁﺭﻩ ﺁﺭه
ﮔﻔﺘﻢ: ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺯﻧﮓ ﻧﺰﺩ؟؟؟
بیشعور دیگه جواب نداد.از بس روابط عمومی دختره ضعیف بود

 

-دختره عکسشو گذاشته زیرش نوشته
و این منم، یک دختر!
.
.
.
از همین تریبون خواستم ازش بابت راهنمائیش تشکر کنم من شخصا" مونده بودم این دیگه چجور جونوری میتونه باشه؟

 

-ملت میرن لندن برمیگردن فارسی رو با لهجه بریتیش صحبت میکنن.
دوستم از تاجیکستان اومده تهران،تو تاکسی بودیم. راننده تاکسی لهجه شو شنید، پرسید شما چاه هم میکنی؟؟؟

 

-یه پسر بچه هم توی فامیل داریم هفت سالشه . یه شب خونه ما موندن ساعت دو شب همه خواب بودن منم توی اتاقم داشتم کتاب میخوندم و توی حال خودم بودم که یهو با لگد کوبید در اتاقم و داد زد : لعنتی بیا بیرون دیگه عــَـــه !!!
من که شوکه شده بودم مثل پلنگ پریدم بیرون گفتم :
کره خر چه مرگته نصفه شبی همه رو بیدار کردی ؟؟
گفت : خب میخوام جیش کنم دو ساعته اون تو گیر کردی !!!
کَله شو کردم توی اتاقم گفتم : توله سگ اینجا توالته ؟؟
یه کم مکث کرد و گفت : خب چراغ اتاقتو خاموش کن دیگه آدم اشتباه میگیره عـَـــــــــــــه !!!!

 

-يه بارم به يه دختره گفتم خانوم ساعت چنده؟
گفت برو خوتو بنداز زير اولين ماشيني كه ديدي !
پرسیدم چرا؟
گفت اين تيكه مال اوايل دهه چهله , خاك توسرت
هیچی دیگه فورا محل حادثه رو ترک کردم

 

-به دوستم میگم اون دختر با انتخاب تو ثابت کرده که نه براش قیافه مهمه و نه پول و نه هيكل و نه شخصيت.
یعنی می خواستم بگم خودتو میخواد!!!!
به نظرتون بد گفتم؟!؟!؟ فكر كنم بش بر خورد

 

-9 سالم بود.خیلی شر بودم یه شب تو خونمون با بچه های فامیل و خواهرم اینا داشتیم قایم باشک بازی میکردیم نوبت من بود چشم بذارم.آقا هیچی ما چشم گذاشتیم تا 10 شمردم تا چشممو باز کردمو گفتم اومدم دیدم صدای بسته شدن در توالت اومد.دویدم رفتم در توالتو باز کردم به امید اینکه یکی رفته اونجا قایم شده دیدم بابا نشسته تو توالت و داره داد میزنه توله سگ درو ببند العان که اومدم بیرون قایم باشکو نشونت میدم.هیچی دیگه منم درو نبسته فرار کردم رفتم یه جا قایم شدم تا یه هفته جلو چشم بابام آفتابی نمیشدم.

 

-دوم دبیرستان تازه تابلوه دم در کلاسا رو عوض کرده بودن. معلم کامپیوتر ما اومد و از من که دم در بودم پرسید کلاس دوم سه(کلاس ما) اینجاست؟ خیلی جدی بهش گفتم نه، باید بری ته راهرو بعد میبینی اونجا نیس دوباره برمیگردی اینجا. اونم سرشو انداخت پایینو رفت. وسط راه که متوجه شد سریع دوید طرف منو با یه لگد منو از کلاس بیرون کرد.
جالبتر اینکه بچه ها بعدا تعریف میکردن که خودش قضیه رو بعد من تو کلاس تعریف می کرده و میخندیده.
خیلی معلمای با حالی داشتیم. یادش بخیر

 

-یکی از تفریحات دوران دبیرستانمون این بود که گچ میذاشتیم رو صندلی بچه ها شلوارشون گچی می شد. بعدا که دیگه تقریبا همه فهمیده بودن اول صندلی رو چک می کردن بعد میشستن ولی بازم موقع نشستن گچه رو با سرعت مینداختیم رو صندلی.یه بار سر کلاس حسابان یکی از بچه ها که سر ما داد کشید معلم صداشو شنید پرسید چی شده؟ طرف پشتشو برگردوند طرف معلم گفت آقا ببینید اینا با ما چیکار می کنن؟
یعنی کل کلاس ترکیده بود از خنده

 

-من که بچه بودم هر وقت برنامه کودک نگاه میکردم اصن به جای شاد شدن اعصابم بهم میریخت!
اون که از اون فوتبالیستا که 2500 کیلومتر میدویدن بعد تازه شوت میزدن 6000 کیلومتر هم توپه راه میرفت بعد توپ به خط میرسید میگفت ادامه در قسمت بعد
اون از ردپای آبی که وسایلاش زیر پاش بود هی میپرسید کجان مرتیکه کصصصصصصصافط!!!
اون از تسوکه و زمبه اینا که داداشش وقتی بازوبنده رو میبست درختو از ریشه در میاورد!!!
اون از تام و جری که من اشکم در اومد یه بار این گربه هه یه بلایی سر اون موشه بیاره که نشد
آخه چرا اندکی شعور برای مخاطب در نظر نمیگیرین؟ ها؟!!!

 

-این چند روزه بس که با کامپیوتر کار میکنم قاط زدم
امروز قوری از دستم افتاد کف آشپزخونه ؛ داشتم دنبال ctrl+z میگشتم !

 

-یه بار از بیرون اومدم دیدم بابام لم داده سر مبل داره ژیمناستیک بانوان رو نگاه میکنه، مامانمم داره ظرف میشوره
بنده خدا... منم خیلی شیک زدم نشنال جئوگرافیک مار و عقرب نشون میداد نشستم به دیدن!
بابامم هیچی نگفت ولی میدونم که چه فحش هایی تو دلش بهم داده! الان خیلی خوشحالم!
حس میکنم گام مهمی در جهت تحکیم بنیان خانواده برداشتم!!!

 

-آقا این دیگه آخر خاطرس
8 سالم بود و روز معلم شده بود ورفتم خونه به مامانم گفتم برا روز معلم چی کادو ببرم؟
مامانم داشت نون درست میکرد 10 تاشو گذاشت تو بخچه(به جان خودم راست میگم) گفت ببر برا معلمتون!!!!!!!
منم بردم مدرسه دیدم همه دارن کادو و گل میدن و من نون!!!!!!منم ندادم که ضایع نشم
کلا احساس کردم تو روستا هستم

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 720
  • کل نظرات : 16
  • افراد آنلاین : 30
  • تعداد اعضا : 100
  • آی پی امروز : 95
  • آی پی دیروز : 49
  • بازدید امروز : 121
  • باردید دیروز : 90
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 211
  • بازدید ماه : 211
  • بازدید سال : 22,645
  • بازدید کلی : 174,429